محتوای سایت آموزش جنسی و زناشویی طبتاج جهت کمک به مسایل جنسی و زناشویی خانواده ها تهیه و تنظیم شده است و مناسب افراد زیر 18 سال نمی باشد. در صورتی که زیر 18 سال دارید , این سایت را ترک نمایید .
نمونه هایی از حرفهایی که نباید جلوی همسر به زبان بیاورید
جملاتی که نباید به همسرمان بگوییم
هر فردی در هنگام عصبانیت ناسزا و فحش هایی را میدهد و این ناسزا گویی به همسر میتواند طلاق را بار بیاورد .
به گزارش سایت طبتاج سه عبارت هست که اگر با همسرتان در بین بگذارید؛ چه نیت تان خیر باشد و چه نباشد، به احتمال عمده، وی را دشمن خود خواهید کرد.
3 جمله که حق ندارید به همسرتان بگویید
واکنش احتمالی به چنین جملههای نسنجیدۀ نامناسبی در دامنهای از رفتارهای همراه با سکوت تا انفجار سرخوردگیها و ناکامیها در برابر ناتوانی شما در همدردی و درک طرف مقابلتان قرار خواهد گرفت. چرا این عباراتی که به شدت هم متعارف میباشند و عموما هم عمده بد دانسته نمیشوند، امکان دارد اینقدر توهینآمیز تلقی شوند؟ تجربه می گوید، مردان اکثر احتمال دارد به علت بیان چنین عباراتی متهم دانسته شوند تا زنان.
فکر میکنم وقتی اکثر توضیح بدهم، متوجه خواهید شد که چرا دریافتکنندۀ این جملهها «که شاید خود شما باشید» احتمال دارد هر یک از انها را بهعنوان بیاناتی انتقادآمیز، غیرهمدلانه و بیاعتبار و چهبسا کاملا تحقــیرآمیز احساس کند. توضیح خواهم داد که چرا اینگونه می شود؛ و پاسخهای جایگزیـنی را به شما توصیه خواهم کرد که به حلوفصل آن اوضاع پرتنش کمک کند، نه این که آن را شعلهور سازد.
نباید این طور احساس کنی
همه «بایدها» توأم با قضاوت هست. اغلب در بهره گیری از چنین عباراتی همسر خود را در حالت تدافعی قرار می دهید و غیرمستقیم به خاطر شیوهای که واکنش نشان داده هست به او حمله می کنید و بهصراحت میگویید که احساسات او اشتباه هست یا دستکم توجیهی ندارد.
بر زمینه تاریخچۀ زندگی مشترک شما و این که همسر شما چگونه صحبتهایتان را تفسیر می کند، ممکن هست پریشانی خود را کاملاً حقیقی، منطقی و معقول بداند؛ بنابراین گفتن این که از حرف من چنین برداشتی نکن، میتواند شبیه به تکان دادن پارچۀ قرمز در برابر گاو خشمگین در میدان بازی باشد و باعث آزار و اذیت او شود و به او این احساس را بدهد که مورد تمسخر قرار گرفته هست.
گرچه ممکن هست قصد شما این نبوده باشد. با اینحال نکتۀ مهم در این جا این هست که پاسخ عاطفی همسرتان صحت دارد. این حالت احساسی شایسته و نیازمند همدلی هست، پیش از این که بخواهد مورد سؤال قرار بگیرد؛ بنابراین اگر از واکنش همسرتان به خاطر این که «دستکم آگاهانه» با آن چه منظور شما بوده هست
همخوانی ندارد به خود آمدید، انچه لازم هست انجام دهید این هست که از او بپرسید حرفی راکه گفتهاید چگونه شنیده هست. سعی کنید بدون حالتی قضاوت گونه و با دلسوزی و مهربانی رفتار کنید تا بتوانید بهتر بفهمید و درک کنید که چه چیزی باعث ناراحتی همسرتان شده هست.
در چنین شرایط حساسی، هر انتقادی، از هر سو که باشد، میتواند برای رابطه خطرناک باشد؛ بنابراین با دقت تلاش کنید که از پیشآمدن چنین گفتوگوی ارزیابانهای بپرهیزید. بیان احساسات همسرتان، چه خشم باشد یا ناراحتی یا اضطراب یا شرمندگی و یا ترس، ممکن هست موجب احساس ناخوشایندی شود. شاید هم باعث شود تصور کنید که موجودی ناتوان، کودن، یا طرد شده هستید.
در نتیجه با حالتی تدافعی ممکن هست احساس کنید باید با او دربارۀ احساساتش صحبت کنید و توضیح بخواهید؛ که معمولا کار خوبی نیست، دستکم بلافاصله این حرف را پیش نکشید.
خیلی حساس هستی
این پاسخ دور از احساس و عاطفه نیز درخواستی را می رساند: «اینقدر حساس نباش.» اگر دقیقتر نگاه کنیم، این عبارت نیز یک «باید» انتقادی دیگر را در خود جای داده هست؛ اما بهعنوان یک واقعیت، همه ما همانقدر حساس هستیم که هستیم. با دقت به برنامۀ بیولوژیک ویژۀ ما و تجربههای قبلمان، حساسیت امروزمان باید همینی باشد که هست.
بنابراین واقعا اگر همسرتان را به خاطر این که شدیدا به حرف شما واکنش نشان داده سرزنش کنید، کار بهجایی نکردهاید. وقتی کسی به شدت به خاطر ناراحتیاش مورد قضاوت قرار می گیرد، ممکن هست آن را حملهای به هویتش احساس کند. افزون بر این، اگر همسرتان را «بسیار حساس» خطاب کنید،
به این معناست که به او بگویید احساساتش اشتباه هست و با دقت به زمینۀ ماجرا و تن صدایی که به کار می برید، ممکن هست همسرتان از شنیدن آن کلمات، احساس ضعف یا نقصان کند.
این را هم در نظر داشته باشید که علت واکنش منفی نسبت به احساسات همسرتان، اگرچه ناآگاهانه، این هست که اظهارات او دربارۀ حساس بودن باعث شده هست احساس گناه بکنید. اگر واکنش وی را بهعنوان امری انتقادآمیز و «اگرچه بهگونهای غیرمستقیم» اظهار نگرانی وی را بهعنوان حمله تجربه کرده باشید، ممکن هست احساس کنید که مشغول توجیه خود هستید.
انچه در چنین شرایطی ضرورت دارد این هست که تجربۀ عاطفی همسرتان را از نقطه نظر و نگاه او بفهمید «نه خودتان». من اغلب به افرادی که با انها کار می کنم میگویم که در رویارویی با چنین شرایط دشوار و طاقتفرسایی، نخستین کاری که باید انجام بدهید این هست که با مهربانی و دلسوزی سعی کنید
واقعیت ذهنی همسرتان را بفهمید و اگر خود بهتنهایی نتوانستید، از همسرتان بپرسید که چه چیزی وی را تا این حد ناراحت کرده هست. این پرسش باید با تن صدایی پرسیده شود که بهروشنی منتقلکنندۀ دقت و نگرانی شما به همسرتان باشد، نه این که حالت انتقادی داشته باشد.
گریه نکن
تعداد زیادی از ما وقتی همسر خود را در حال گریه کردن میبینیم، واکنش نامطلوبی نشان می دهیم. درست در زمانی که او آنقدر غرق اندوه هست که اشکش سرازیر شده، ما ممکن هست ابراز ناراحتی، شرمندگی، دلخوری، یا حتی خشم کنیم.
در نظر بگیرید که در فرهنگ متعارف، اولا مردها یاد می گیرند لطیف بودن و ابراز احساسات، آسیبپذیر بودن و احساساتی که اکثر زنانه تلقی می شوند باید سرکوب شوند و دوم این که از نظر ژنتیکی، از آنجا که مردان سطح تستسترون بالاتری نسبت به زنان دارند،
احساساتشان را به شدتِ زنان احساس نمی کنند؛ بنابراین نهتنها احتمال دارد مرد احساس کند که نتوانسته همسرش را درک کند و با کلمات و نیازهایش به او اینطور منتقل کرده هست که کاری جز گریه کردن ندارد، بلکه معمولا احساس می کند که کار وحشتناکی هم انجام داده که همسرش به این حال افتاده هست.
درست مثل دیگر پاسخهای نامناسب «چهبسا ناخواسته یا ناآگاهانه»، با گفتن «گریه نکن» به همسرتان، برای متوقف کردن گریۀ او، اساسا چه با تُن صدای انتقادآمیز و یا با تُن صدای مهربانانه، دارید این پیام را به او منتقل میکنید که او «چه زن یا حتی شوهر» نباید چنین احساسی را با چنین شدتی داشته باشد.
با چنین اقدامی شما هم شخصیت همسرتان و هم احساس وی را بیاعتبار می کنید و نادیده میگیرید؛ حتی اگر این برخورد ناآگاهانه باشد. روشن هست که تجربۀ چنین مخالفتی، برای رسیدن به توافق و هماهنگی، هیچ کمکی به شما دو نفر نخواهد کرد.
گر در ابتدا همسرتان به علت تحقیر شدن، بدفهمی، یا عدم دریافت دقت کافی گریه میکرد، بعد از واکنش شما به احساسات او، یعنی تأیید نکردن و نادیده گرفتن آن ها، اصطکاک و اختلاف بین شما بیشازپیش خواهد شد.